لبخند پررنگ تری زد و گفت – بهتره که زیاده روی نکنم... متاسفانه باید خبر بدی رو بهت بدم ..هرچند برای من حکم خوش اقبالی رو داره..میدونستی که.تمام وجود تو...زیر سلطه ی منه؟
مامان – ببین کاترین من سرم حسابی شلوغه الان کلی کار برای دادگاه دارم و باید ساعت هشت و نیم برم اونجا و همه چیز باید اماده باشه.
مدام زیر لب اسم لارا را بر زبان می اورد و
و سکوت تنها اتاق را پس از رفتن فیلیکس فرا گرفت...لارا...سرش را پایین انداخت و به نرده های قفس چسبید و ارام اشکی از گوشه چشمش چکید و به فضای ترسناک و جو سنگین و نگاه های ترس بر انگیز عروسک های اطرافش چشم دوخت و گفت – خدایا...کمکم کن...خواهش می کنم ....چرا باید این اتفاق می افتاد؟...چرا من به حرف الکساندر گوش ندادم؟...وای خدای من...الکساندر...ای کاش هیچوقت دنبالش نمی رفتم...من...واقعامتاسفم.
چون نفرت شاید تو بعضی جاها کمکت کنه اما عشق سر اخر برنده هست
You shine just like the sun while the moon and the stars reflect your light
تو می درخشی مثل خورشید تا زمانی که ماه شروع به بالا اومدن می کنه
Beauty revolves around you
زیبایی ها تورو دُور کردن
So you like that?
خب خوشت میاد؟
All around the world people want to be loved
چون همه جای دنیا ادما می خوان عاشق بشن
,all around the world, they‟re no different than us
همه جای دنیا ادماش با ما فرقی ندارند
All around the world people want to be loved
همه جای دنیا ادما می خوان عاشق بشن
all around the world, they‟re no different than us
همه جای دنیا ادماش با ما هیچ فرقی ندارند
All around the world
همه جای دنیا